یا لطیف ... هدیه ام را می پذیری؟ ............................... نیستی؛ نیستی و من دلتنگ بی قراری های دیدارم، دلتنگ پریشان حالی های عاشقانه، نیستی و یادت مرا سیراب نمی کند؛ می دانی عزیز ، نمی خواهم برای اینکه ترا ببینم ، چشمانم را ببندم ؛ نمی خواهم برای اینکه به یادت باشم ، چشمانت را بجویم ؛ نمی خواهم برای هم صحبتی با تو به دیوار پناه ببرم؛ نمی خواهم نباشم و به انتظار بودن ، ماندنی ها را شمارش کنم. نه دیگر برای با تو بودن دیر نیست ؛ دیگر زمان و مکان دلیلی برای جدایی نیست ، بودن آنهم عاشق ، سوز دارد ؛ گداز دارد؛ انتظار ، بی قراری ، بی تابی و گریه دارد ؛ چه عشق این است و اگر نباشد ... خدا کند که بی اینها نباشم نازنینم. عزیز دل ؛ دیروز بود همین دیروز که با ترنم صدایت شکفتم و دلم لرزید دیروز بود همین دیروز که بر شاخسار بهاریت آویختم و پرواز چلچله ها از گریبانم گذشت و سینه ام از تپش قلبت یک قبیله ترانه شد. دیروز بود همین دیروز که سرود رنگین کمان بر ساحت مقدس وجودت رنگینم کرد؛ دیروز بود همین دیروز که بغضهایمان هم کاسه شد و اشک ، شفاف ترین قلبها را برایمان ساخت ای شفاف ترین عقیق؛ دیروز بود همین دیروز که من از طایفه عشق آمدم تو از قبیله دلباختگی من از سمت سوختگان تو از مسیر خاکستر شدگان؛ دیروز بود همین دیروز که این بار از خاکستر به آتش رسیدیم چه تورا و چه من را؛ و امروز... امروز دور از تو بر ناامیدی هزار گونه خود، امیدوارم؛ در جزیزه نامسکون تنهایی با زیباترین کلام ها فریاد می زنم خدا کند که بی تو نباشم. امروز بر بلندای بالای سروت سبز شده ام صدای جنگل مرا به ضیافت پرندگان می برد و تو نامم را با حنجره عشق می خوانی؛ که امید دارم اینگونه باشد؛ دلِ آرامِ من مرا در سماع صدایت، افشان کن با دستانت در مویرگ گیسوانم چنگ بنواز من هیاهوی سازهایم ای نگاهت آبگینه بهاران، مردمک ار غوان ها؛ امروز ، در فتح شقایق هایت رقصان شده ام ، به نوازش التهاب نجوای نسیمی ات خون در رگهایم شتابان است ؛ امروز ، مشتی از سرخی غروبم و نگاهی از جنس ابریشم ؛ نازنین خدا کند که بی تو نباشم؛ ای از عاشقانه ترین مکان ها ای از بی قرار ترین زمان ها صدا کن مرا ؛ ای گیرایی نفس شب بوها ؛ ای تنفس نگران شب صدا کن مرا ؛ مرا بخوان ؛ به غربت تنهایی سینه ات به تپش های فراسوی آینه ها به درود ها و بدرود ها ای چشمانت آینه ؛ مرا ببر به آن سوی مرز های مستی فراتر از ذره های پراکنده ی دوری دیگر توانی نیست دردی نیست ؛ تا ظلمت را در نگاه صبوری تو بفشارد؛ مرا ببر ای عزیز اینجا نه جای ماندن است اینجا آرزو ها تکه تکه است ابرها خاکستری اند اینجا شقایق در آتش بال پروانه ها سوخته اند؛ اینجا کبوتر ها ی پیغام مرده اند؛ اینجا نفس ها محبوسند ؛ هوایی نیست سبزی نیست اینجا دریا موجی ندارد و ماسه ها در حسرت رطوبت دریا خشکیده اند ؛ مرا ببر به سر زمین بی پروای خیال آنسوی مرزها ی ملکوتی علاقه به سرزمین عشق به لایتناهی وجود عزیز دل عزیز دل عزیز اینجا همه بیگانه اند ؛ بوسه ها از گرمی لب ها تهی است ، اینجا سبد های عشق خالی است آب از بی محبتی در چاله ها گندیده است اینجا چراغی روشن نیست باران دیگر بر دشت گلها نمی بارد زندگی در آغوش بی مهر ی ها در خفقان است رویشی نیست برگی نیست اینجا شادی ها در انزوای بیرنگی هاست زمین در بوی غربت می شکافد اینجا سبد های عشق خالی است مرا عبور ده مرا عبور ده از این انزوا به یگانگی ها به ساحل ستاره ها تا عمیق ترین نقطه های آب تا نشئه زندگی ... عزیزم دست هایم گرمای عشق هزار ساله را می خواهد تنم به پیراهن مهتاب نیاز دارد موهایم به طراوت عشق آواز و رقصان می خواهد چشمانم نیاز به نور دارد به آینه ای که از پشت کوه های بلند مرا بنگرد و آغوشم نجابت و صمیمیت ای مرد شهر شعر و شراب رازت را به من بگو تا من نیز بگویم من عاشقانه ترین شعرم من تاکستان عطشم من بستر روزهای بی پایانم من کودک پروازم من مرز افتاب و سایه ام من اسیر عطش زمانم ای بودنی ترین با من بمان بمان بمان آری حقیقت دارد دوستت دارم |
اینقد نوشته هات قشنگو دل نشینه که من چیزی نمیتونم بگم. و میدونم که حرف زیاد برای گفتن داری. خیلی با احساس مینویسی
{{ب|خانمانسوز بود، آتش آهی, گاهی| ناله ای می شکند پشت سپاهی, گاهی}}
{{ب|گر مقدر بشود، سلک سلاطین پوید| سالک بی خبر خفته براهی, گاهی}}
{{ب|قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود| بعزیزی رسد افتاده بچاهی, گاهی}}
{{ب|هستیم سوختی ازیکنظرای اختر عشق| آتش افروز شود برق نگاهی, گاهی}}
{{ب|روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع|روسپیدی بود از بخت سیاهی, گاهی}}
{{ب|عجبی نیست، اگر مونس یاراست رقیب| بنشیند بر گل هرزه گیاهی, گاهی}}
{{ب| چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی|دل برقصد به بر از شوق گناهی, گاهی}}
{{ب| اشک در چشم، فریبنده ترت می بینم| در دل موج ببین صورت ماهی, گاهی}}
{{ب|زرد رویی نبود عیب، مرانم ازکوی| جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی, گاهی}}
{{ب|دارم امید که با گریه دلت نرم کنم|بهر طوفانزده سنگی است پناهی, گاهی}}
حکایت عشق ودلتنگی را باید در بودن و ماندن تجربه کرد،همچنان که اشک ریختن بر مزار فقط حسرت است وبس./بیا تا قدر یکدیگر بدانیم،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،!
حکایت عشق ودلتنگی را باید در بودن و ماندن تجربه کرد،همچنان که اشک ریختن بر مزار فقط حسرت است وبس./بیا تا قدر یکدیگر بدانیم،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،!
می خواهمش دریغا ..!؟
خوابم به چشم باز نمیآید
اندوهگین و غمزده می گویم
شاید ز روی ناز نمی آید
چون سایه گشته خواب و نمی افتد
.
.
.
در دامهای روشن چشمانم
می خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه های نبض پریشانم
مغروق این جوانی معصوم
مغروق لحظه های فراموشی
مغروق این سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشی
می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ‚ درد ساکت زیبایی
سرشار ‚ از تمامی خود سرشار
می خواهمش که بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را
بر هستیم به پیچد ‚ پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لا بلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفسهایش
نوشد بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش
وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله های سرکش بازیگر
در گیردم ‚ به همهمه ی در گیرد
خاکسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره های تمنا را
در بوسه های پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را
می خواهمش دریغا ‚ می خواهم
می خواهمش به تیره به تنهایی
می خوانمش به گریه به بی تابی
می خوانمش به صبر ‚ شکیبایی
لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره های شب ‚ شب بی پایان
او آن پرنده شاید می گرید
بر بام یک ستاره سرگردان
.
.
.
در دامهای روشن چشمانم
می خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه های نبض پریشانم
مغروق این جوانی معصوم
مغروق لحظه های فراموشی
مغروق این سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و همآغوشی
می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ‚ درد ساکت زیبایی
سرشار ‚ از تمامی خود سرشار
می خواهمش که بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را
بر هستیم به پیچد ‚ پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لا بلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفسهایش
نوشد بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش
وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله های سرکش بازیگر
در گیردم ‚ به همهمه ی در گیرد
خاکسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره های تمنا را
در بوسه های پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را
می خواهمش دریغا ‚ می خواهم
می خواهمش به تیره به تنهایی
می خوانمش به گریه به بی تابی
می خوانمش به صبر ‚ شکیبایی
لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره های شب ‚ شب بی پایان
او آن پرنده شاید می گرید
بر بام یک ستاره سرگردان
سلام. دیربازیست میشناسمت.بگمانم قرنیست نه شاید به اندازه عمر تمامی بارانهای خداییست که میشناسمت.هوایت همیشه بارانی باد دوست خوب من.
خداوندا !
مگر نهاینکه من نیز چون تو تنهایم
پس مرا دریاب
و به سوی خویش بازگردان ،
دستان مهربانت را بگشا
که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم
سلام خسته نباشی دل نوشته های بسیار خوبی بودند موفق باشید
بسیار زیبا بود
انگار بار دیگر فروغ به دنیا آمده است و از حنجره تو می سراید
آفرین بر احساس لطیف وطبع روان تو
جالب بود و نشون دهنده يه قلب عاشق
موفق باشيد
من اسیر عطش زمانم
ای بودنی ترین
سلام از وبلاگتون ديدن كردم بسيار زيبا بود از معناي نوشته هاتون لذت بردم موفق وپريز باشي دوست من به اميد روز هاي بهتردوست شما مهدي
====
قیمت: 180,000 ریال
===========
قیمت: 190,000 ریال
===========
قیمت: 200,000 ریال
================
قیمت: 285,000 ریال
===============
خیلی زیبا بود.آری برای او که دیگر نیست....دیگر نیست
salam
ehsase gashangi be zendegi va tabiat dari
galame shiva va zebaye sshoma be bayane
ehsasetan khaili komak mikonad.
man ham bishtare ogat karam ba galame
na dar zamineye sher balke dar adabiyat va filmname nevisi va flmsazi
az ashnaee ba shoma khaki khoshhal shodam .
سلام وبلاگ قشنگ و احساس زیبایی داری. خوشحال میشم به من هم سر بزنیhttp://texas-city.persianblog.ir/.
سلام خیلی زیبا بود خیلی موفق باشی نگران نباش عزیزم
jaleb bod azyzam faqat movazeb kebrita bash ta deli nasozoni
سلام لذت بردم واقعا زیبا می نویسی امیدوارم در زندگی نیز مثل وبلاگتان موفق باشید.
سلام لذت بردم واقعا زیبا می نویسی امیدوارم در زندگی نیز مثل وبلاگتان موفق باشید.
salam azizam harvaght deleto be ghalam bespario ejaze bedi khodesh benevise motmaen bash harfe deleto mineviseeo ziba mineviseo be del mishine,ghatan shoma in karo kardi merc
salam khobi kheili khob bod khosham omad kheili dost daram bahat ashna sham khasti payam bede [email protected]
سلام دوست من
خوشحالم که برای یک خانم محترم وزیبا پیام می فرستم
من شعر رادوست دارم واز شعر شما هم خوشم آمد
از عکس شجریان هم ممنون هستم
نگاههای شماخیلی زیبا ومعصومانه است
به امید دیداراز نزدیک
دوست شما پویا
???? ????? ???? ????? ??? ???? ??? ???
???? ????? ???? ????? ??? ???? ??? ???
متن شمابسیار زیبا و دل انگیز میباشد
سلام واقعا قشنگ بود و مرابشدت تحت تاثیر گذاشت متشکرم
سلام احساس کردم دل پاکی وایزدمنان انسانهای دل پاک را دوست دارد دعا کن برایم وبرایمان....
salam khobi ghashang bod vali kheyli kame saay kon mataleb ziba jaleb khandani va amozande ham be bloget ezafe koni .
movafagh bashi
جالب بود .دست مریزاد
با سلام و قبولی نماز و روزه شما
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد
آن زمانها کز نگاه خسته مرغان دريايي
وز سکوت ظلمت شبهاي تنهايي
و هنگامي که بي او جان من چون موجي از اندوه ميشد
قطره اشکي دواي درد من بود
اين زمان آن اشک هم پايان گرفته
وان دواي درد بي درمان هم
ماتمي ديگر گرفته
آسمان ميگريد امشب
ساز من مينالد امشب
او خبر دارد که ديگر اشک من ماتم گرفته
(او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته)
(او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته)
قطره اشکي دواي درد من بود
اين زمان آن اشک هم پايان گرفته
وان دواي درد بي درمان هم
ماتمي ديگر گرفته
آسمان ميگريد امشب
ساز من مينالد امشب
او خبر دارد که ديگر اشک من ماتم گرفته
(او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته)
تبريك بهت ميگم عزيزم واقعا قشنگ نوشتي خيلي كم تو اين سايت ميبينم انشالا موفق پيروز باشي
عزیز زیبا بود؛تنهایی وغم تنها دوست آدمان که هیچ وقت ما رو تنها نمیذارن؛پس ازشون خوب مراقبت کن؛مثل شب که بهترین همدم ماست ولی کسی قدرش ونمیدونه؛
عالی بود خواهرگرامی موفق باشید یاعلی
سلام ، چقدر دلنشین و زیبا نوشتی .مشخص هستش که روح لطیف و پر احساسی داری. مرسی
سلام استار خانم من چندتا برات پیام داده بودم برا دوست شدن با تو شمارمو داده بودم اما زنگ نزدی راستی شعرتم خوبه عالیه انگار با ادم حرف میزنه شماره من 3024110-0937 بازم منتظرم
زیباست وقتی مالک قلبت هستی ولی زیباتر آن است که مالکی داری که تو قلبش هستی
تو چه شفافي دختر
آسمان از پشت نگاهت پيداست
و خدا از آن سوي تنت
باید همش بسوزم من
داد بزنم حوار حوار گریه خون باید کنم
دلم شکسته همش با ید تنها باشم همش باید گریه کنم
وقتی که تنها میشوم نگاه به این دلم کنم بازم که تنهاترم بازم که دلشکسته بازم که عاشق بازهم که عاشق
سلام تا امروز توجه نکردم خیلی جالب وشیوا اشعارت را بیان نمودی دوست عزیز موفق باشی به امید موفقیت هرچه بیشتر برای شما
سلام
برای اولین بار شعرتو کامل خوندم خیلی قشنگ بود
منو یاد گذشته قشنگم انداخت ممنونم
سلام دوست جان -قلم وکاغذ بهترین همدم و یار آدمهای عاشق هستند ونه راز آدمارو فاش میکنند نه با آدما حسودی میکنند من حواسموپرت کردم وازهمه بیشتر رفت جایزه ام چیه (شوخی)کردم این متن بسیار جالب وزیبا بود وهست ودر اذهان خواهد ماند من هیچ لحظه از یادم نمیره وباهاش زندگی میکنم وهمین باعث میشه همیشه تصویر زیبایتان جلوی چشامه از شما بسیار بسیار ممنونم دل نوشته هاتونو در دسترس عموم قرار دادید تا خیلی ها مثل من لذت ببرند عاشق نیاز به تشویق نداره وگاهی الهامات روحی اش را مینویسد اگه دلنوشته هاتونو در مجموعه ای چاپ کردید لطفا معرفی بفرمایید باتشکر از وقتی که صرف خوندن مطالبم کردید به امید وصال تمامی عشاق واقعی درپناه حق باشید
سلام
مدتی است که دیگر در گوهردشت فعال نیستم
امروز اتفاقی تصویرتان را در
face book
دیدم . از دیدنت شاد شدم
برای عذر خواهی از عدم حضورم خدمت رسیدم تا بی ریا بگویم
سلام.
زیبا و گیرا. عالی بود
هر کسی ساز خودش را می زند، اما مهم این است که شما به هر سازی نرقصید...
45788 بازدید
12 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
26 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian