زمزمه هایی برای خودم ...
لج بازی های من بلند بلند سلام میکنند
روی خوش طعم آشفتگی هایت را ببوس
سلام مرابه پرستو ها برسان
وعده ی ما باشد راس ساعت پشیمانی
نمیدانم کدام یک را باور کنم؟
نوش نوش غزلهایت را
یا جرعه جرعه هرزگی هایت را
پیر شدی دختر....پیر شدی و نفهمیدی
من از چشمانت نترسیدم...هراسش را به من مده
خواندم نا گفتنی ها را...طنین شعر نگاهت را ببین
باشد...چشمانت را ببند
روزه سکوت بگیر
نامم را خط بزن
بنازم رسم ایثارت را
پرهایت را خنده خورشید افسون کرد؟
یا برده دلت را خال هندوها؟
و دیگر هیچ
.
.
************
پ.ن
1. غيرت عشق به يك صاعقه فريادم كرد..
2. دروغ نگویم
دلم برایت تنگ شده
گاهی وقت ها
یواشکی
حالت را
از آبِ چشم هایم
می پرسم
در این خشکسالی
خدا را چه دیده ای
شاید آسمان هم
به هوای کسی
سر بر سینه ی ابری سوخته بگذارد و
گریه کند
پنجشنبه 12 شهریور 1388 - 6:40:09 PM